جناب عزرائیل و پوپک گلدره و من و شما............
چنین نقل کرده اند که در زمانهای قدیم مردی با حضرت عزرائیل دوست و رفیق شد
و چون در خیلی جاها رابطه بر ضابطه مقدم است
بین این دو دوست قرار بر این شد که جناب عزرائیل قبل از اینکه برای قبض روح دوستش بیاید سه بار پیام و اخطار بفرستد تا این مرد با آگاهی کامل و آمادگی از این دنیا برود
بعد از سالها رفاقت جناب عزرائیل آمد و گفت دوست گرامی این بار برای قبض روح آمده ام و دیگه به آخر خط رسیدی
آن مرد شاکی شد و گفت: ای رفیق بی معرفت مگر قرار نبود قبل از این که جون منو بگیری سه بار پیغام بفرستی؟
عزرائیل گفت: فرستادم سه بار و بیشتر هم فرستادم مگر خبر دار نشدی؟
مرد گفت: چه وقت پیغامی به من نرسیده.
عزرائیل گفت :مگر همسایتون مرد خبر دار نشدی؟
مگر فامیلتون مرد خبر دار نشدی و ختمش نرفتی ؟
مگر اون پسر جوان تصادف کرد و وسط خیابون مرد ندیدی؟
مرده گفت :درسته دیدم خب که چی؟
عزرائیل فرمود: که این ها همه اخطارو پیغام من بود که تو هم خواهی رفت و باید آماده باشی
وقتی تا چند روز پیش خانم پوپک گلدره رو هرشب در سریال نرگس می دیدم یاد این مسئله مهم می افتادم که این هم اخطار عزرائیله به من........
نوشته شده توسط : کیش مهر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ